تشنگی فقط یک بهانه بود,اب را بالیوان تو میخواستم.... ما همان ادمهایی هستیم که دیگران را ترک میکنیم....اما وقتی کسی ترکمان میکند...جوری که انگار دنیا به اخر رسیده باشد...بغض گلویمان راخفه میکند... سخت است ,اتفاقی را انتظار بکشی,که خودت هم بدانی در راه نیست..!! تولد۲سالگی سامان گلم همراه صدرا داداشی نازو کوچولوش... چه زیبا گفت ...دوستت دارم! چه صادقانه...پزیرفتی! چه فریبنده...آغوشم برایت باز شد! چه ابلهانه...با تو خوش بودم! چه کودکانه...همه چیزم شدی!چه زود...بخاطر یه کلمه مرا ترک کردی! چه ناجوان مردانه...نیازمندت شدم! چه حقیرانه... وازه خداحافظی به من امد! چه بی رحمانه...من سوختم! معلم گفت:((الف))گفتم او /معلم گفت:((ب)) گفتم با او /معلم گفت:((پ)) گفتم پیش او / معلم گفت:((ج)) خواستم بگویم جدایی گفت:نگو! مادر میخواهم مثله بچه گی هام بیام بغلت.. اغوش تو تنها مکان امن دنیا برایم است.. هندونه میخواین... اگه بخواین بهتون میدم هاااا.......